عیدت مبارک
سلام عزیزم عید قربان عید اطاعت و بندگی با کمی تاخیر مبارک سه شنبه روز عرفه بود روز دعا و طلب بخشش از خدا جون بود مثل شبای احیا تو ماه رمضون برای دعا رفتیم موسسه ی بابایی جون به برکت نفس و رفت و امدهای حاج اقا خوشوقت به اونجا خیلی مراسم با معنویت و با برکتی شده بود خدارحمتش کنه غروب دعا تموم شد و برگشتیم خونه افطار کردیم و شیرینی خریدیم و رفتیم خونه ی مامانی جون تقریبا ساعت ١٢ شب بود که برای شما یه مشکلی پیش اومد و ماترسیدیم و بابایی سریع زنگید به مبایل دکترت اقای دکتر گفتش یه ساعت دیگه بیار ببینمش تو این یه ساعت مردم و زنده شدم هزار فکر و خیال کردم خلاصه ده دقیقه مونده به یک راه افتادیم به سمت مطب دکتر پشتیبان خیلی شلوغ بود تقریبا یک ساعتی ن...
نویسنده :
مامانی
12:57